سربازی

17 مارس بود . هوای بیرون نرم و خنک بود . اربیل در نهایت بارش باران را بعد از یک زمستان خشک تجربه کرده بود . نیروهای ائتلاف از بسیم خواسته بودند تا به فرودگاه بین‌المللی اربیل بروند که در آنجا او را انتخاب کرده و برای ملاقات با نمایندگان ائتلافی انتخاب کرده و دریافت تسلیت خود را دریافت کنند . او ما را دعوت کرد که به او بپیوندیم و ما هم قبول کردیم . بسیم نمی‌دانست که آمریکایی‌ها چقدر پول می‌دهند ، اما او ساعت‌ها را صرف محاسبه خسارات واقعی کرده‌است : 500، 000 دلار برای خانه ، اثاثیه و لوازم خانه‌اش ؛ 22، 000 دلار برای دو خودرو ؛ و 13000 دلار هزینه پزشکی از ترکیه . ما در پارکینگ به انتظار ایستادیم . پنجره‌ای سفید با پنجره‌های رنگی از پنجره به پایین می‌غلتید . یک خانواده از تاکسی بیرون آمد ، پدر دو چمدان و یک کودک نوپا را که روی چیزی که به نظر می‌رسید یک تعطیلات باشد ، هدایت می‌کند .

بسیم به تلفن خود نگاه کرد تا آخرین پیام‌های دوستان در موصل را ببیند . یک ماه از زمانی که نیروهای عراقی نیمی از شهر را اشغال کرده بودند ، اما جنگل هنوز برای بازدید بسیار خطرناک بود زیرا ISIS بر ساحل مقابل نظارت می‌کرد و خمپاره را به طرف رودخانه پرتاب می‌کرد . در سمت غرب ، هزاران نفر در شهر قدیمی به‌دام‌افتاده بودند و بسیم داستان‌هایی را شنیده بود که در شام و شام در حال جوشکاری بود تا مردم را در خانه‌هایشان نگه دارد و آن‌ها را در برابر توپخانه سنگین و نیروی هوایی گروگان نگه داشت . در آن روز ، یک حمله هوایی تقریبا ً یک بلوک شهر در محله Mosul موصل را با خاک یک‌سان کرد - طبق گفته Airwars در هر دو مورد یکی از بزرگ‌ترین قتل‌عام هوایی از زمان آغاز جنگ بوده‌است .

اواخر بعد از ظهر بود ، 30 دقیقه از زمان جلسه ، زمانی که an لوله شد ، یک آمریکایی در ارتش خسته پشت فرمان بود . ما از آن بالا رفتیم و کامیون از طریق باند وسیع ، ردیفی از هلیکوپترهای پارک‌شده ، به سمت مجموعه‌ای از آشیانه هواپیما حرکت کرد . بسیم سعی کرد تا آرامش خود را حفظ کند . او این روز را صد بار تصور کرده بود ، اما حالا مطمئن نبود چه بگوید ، چطور باید عمل کند . راننده کمی درباره آب و هوا ، خشکسالی زمستان ، نیازهای کشاورزان صحبت کرد . او کامیون را به طرف یک یدک‌کش prefab که توسط دیواره‌ای انفجار احاطه شده بود ، کشید . در داخل ، پشت یک میز چوبی بزرگ ، سربازان آمریکایی بیشتری دیده می‌شدند . سروان Jaclyn Feeney ، یکی از وکلای ارتش ، خود را معرفی کرد و از بسیم به عنوان بستری دعوت کرد تا بنشینند .

او گفت : " ما فقط می‌خواستیم با ابراز همدردی عمیق ما نه تنها از طرف ارتش بلکه از طرف خودم شروع کنیم . ما منت‌های تلاش خود را برای جلوگیری از این اشتباه‌ات انجام می‌دهیم ، اما امیدواریم که از آنجا که ما در اینجا اشتباه کردیم ، هر کاری می‌توانیم انجام دهیم تا بتوانیم آن را درست انجام دهیم . می‌دانم که چیزی نیست که بتوانم بگویم که می‌تواند جبران خسارت شما را بکند - -

بسیم گفت : " تنها چیزی که نمی ‌توان آن را برگرداند ، از دست رفتن زندگی است ." دستانش را محکم گرفته بود ، انگار که از هر اونس انرژی استفاده می‌کرد تا بنشیند . او سعی کرد که صدایش را ثابت نگه دارد و گفت : " همه چیز باید دوباره انجام شود یا بازسازی شود . از دست دادن زندگی unrepairable است ."

او گفت : " مسلما ً. Feeney در پاسخ گفت : " ما آماده ایم که به شما یک پرداخت تسلیت بدهیم . منظور از همدردی ما ، عذرخواهی ما از دست دادن شما است ."

( این گزارش همچنین اعلام کرد که به دلیل خطای تجهیزات ، فیلم بدون سرنشین دیگر برای بازجویان وجود نداشته است ) با این وجود ، حقیقت درست برعکس بود : ائتلاف واقعیت‌های زمینی را نادیده گرفته و براساس اطلاعات سست عمل کرده‌است .

 

 

منبع سایت سربازی